kazim koyuncu یک خواننده تُرک است. یعنی بود.در سال ۲۰۰۵ بر اثر بیماری سرطان
ریه در سن ۳۳ سالگی در اوج محبوبیت درگذشت.
من بعضی از کارهایش را دوست دارم و همینطور شخصیتش رو. کاظم از اهالی قسمت
دریای سیاه است. ترکیه هم مثل ایران سرزمین بزرگیه که لهجه ها و آداب و رسوم و قوم
های مختلفی در آن هست. این قسمت از ترکیه اسم زبان یا لهجه اشان یا کلا فرهنگ
شان را لاز میگویند. واین قسمت همینطور از نظر رقص و موسیقی بسیار بسیار زیبا و
غنی است. رقصشان پر حرکت وبا حرکتهای قدمهای پا است. شبیه رقص لزگی خودمان.
در قزاقستان هم دقیقا همان رقص ها را دارند و اگر دسترسی به یو تیوب دارید بروید به
قسمت باله ملی georgia و آن را ببینید. بعضی از آن رقصها را آذری های خودمان هم
دارند.
کاظم موسیقی لاز را به شکل راک وبعضی اوقات بلوز به شکل جدیدی اجرا کرد. واین
موسیقی و شعرهای فولک را به خیلی ها شناساند. در کنسرت هایی که در نقاط
مختلف ترکیه اجرا می کرد هزاران نفر از نسل های مختلف با او شعرها را می خواند
ند.
دو تا کار دارد که من عاشق آنها هستم. یکی اش اوی نا نای است. که برای خودش
تاریخ طولانی دارد. گروه اپرا و باله ملی قزاقستان به شکل اپرا و باله آن را اجرا کرده
به زبان خودشان. اما اساسا این یک ترانه فولک است که در جشن ها و مهمانی ها
مردم می خوانند. تُرک های ترکیه هم آن را می خوانند به زبان ترکی خودشان. و آذری
های خودمان هم آن را می خوانند.( من آذری نیستم و ترکی را در ترکیه خواندم و از
سنت های آذری خودمان چیزی نمی دانم و حتی تا به حال در منطقه آذربایجان نبو
ده ام اما ترانه را به زبان آذری شنیده ام).
کار دیگرش که واقعا سوگلی من است gelevera deresi است یک بلوز
عاشقانه. حکایت غم عاشقی که محبوب ترکش کرده. با زبانی ساده. ترانه از
ترانه های فولک است و کمی کاظم لهجه محلی را حفظ کرده. کاظم این آهنگ
را دو ئت با شوال سام هم خوانده. اجرا های خیلی زیادی را می توانید در یو تیوپ از
این ترانه ببینید حتی اجرا کنسرتی آن و ببینید که چطور جمعیت خودش این ترانه
را می خواند و کاظم فقط آن ها را همراهی می کند.
من می خواستم این آهنگ را برای شما اینجا بذارم . اما بلد نبودم چطوری .از دوستم
هم پرسیدم بلد نبود. یو تیوپ هم که باز کردنش برای همه میسر نیست. به همین
خاطر من سایت کاظم را اینجا میذارم. روی آهنگ تقه بزنید.
اجرای خیلی خوبی نیست وته آهنگ صدای یکی از کنسرت هایش را برای بزرگداشتش
مونتاژ کرده اند. چون معنی جمله آخر که جمعیت میخونه اینه:
هیشکی تو رو نمی گیره تو پیش من می مونی.
من این آهنگ رو ترجمه نکردم. هم حوصله نداشتم هم اینکه زیبایی آن به خاطر لهجه
آن است. آن را نمیشود ترجمه کرد. واز این گذشته آهنگ آن قدر قشنگه که خودتون
می فهمید.
اما خلاصه اش اینه: تو منو گذاشتی رفتی گذاشتی رفتی هیچ فکر نکردی فکر نکردی
که کسی که اینقدر تو رو دوست داره اینقدر تو رو دوست داره اینطوری گریه کنه .
دوستت داشتم. عشقم گریه می کنه . بیا دوباره با هم باشیم دوباره با هم باشیم.
هیچکس تو رو نمی گیره تو دوباره پیش من می مونی.
این هم سایت کاظم کویون جو . اینجا را کلیک کنید.
ترجمه شعر riekus waskowsky
پیشرفت کلاس اجتماعی
یک جایی خوندم که
کارگرا با
لباس زیرشون می خوابن
مردم معمولی با پیژامه
کلاس بالاها
لخت
من میخوام پپشرفت کنم
برا همین
از همین حالا
لخت می خوابم
اما خب
میتونم واقعا هنوز
تو کاسه دستشویی بشاشم ؟
اینجا همینطوری داشتم تو یه بازار فروش کتابای دست دوم میگشتم. چشمم خورد به یک
مجموعه شعرهای کوتاه از شاعران مختلف. اسم ها تقریبا برام نا آشنا بودند . چند تا از
شعرها رو که خیلی ساده و کوتاه بودند ترجمه کردم. صد البته از هلندی. برای یکی از
دوستام که عشق زیادی به مینیمال نویسی داره. اما گویا مینیمال نویسی با معما یا بذله
گویی گاهی اشتباه می شه دلم خواست این شعرها رو اینجا بذارم.چیز زیادی از شاعر
نمیدونم و نخوندم. اما مشخصاتش بطور کوتاه اینه:
نام: riekus waskowsky
تولد: ۱۹۳۲ـ۱۹۷۷
روانشناسی خونده و در کنار کارش نقد ادبی می نوشته. در کارش ذن وبودیسم و فلسفه
منعکس بوده.
در پست بعدی ترجمه کارش را می گذارم.
کجای کارم من.......
کارایی رو که نمیشه کرد خب نمیشه. کارایی رو که میشه همه شده. من موندم با
این وب لوگ چه کار کنم. هر چی رو که برات فرستادم گفتی باز نمیشه. فیلم نمی
شه موزیک نمیشه عکس و نقاشی نشد. پس من چی کار کنم؟. من حوصله ندار
م بگم که اینجا من یک داکامنت دیدم از Idfa در مورد تاثیر تکنو لوژی و
پیشرفت وسایل ارتباط جمعی برهنر در عصر جدید. و چطور هنر کولاژی شکل
گرفته. این معنیش دموکراتیزه و گلوبالیزه شدن هنر است. نمونه اش همین
ویدئو کلیپ های است که ترکیبی از موزیک تصویر سخنرانی نقاشی و غیره
است. هر چند مورالیسم قضیه سر جاش می مونه. خب حالا این وسط ادبی
ات بطور مستقل تکلیفش چی میشه من هم نمیدونم. ادبیات یا متحول میشه و
یه کاری برای خودش میکنه یا به قول یک فیلمساز خیلی جوان که با هاش
مصاحبه میکردن و می گفت نسل من نسل ادبیات نیست نسل موزیک و تصویره
این ادبیات هم میره تا در درون خودش اون هنر کولاژی رو پیدا کنه.یا اینکه به
این شکل کسل کننده هی دست و پا میزنه تا زنده بمونه.
خلاصه این حرف ها به من ربطی نداره. من ادبیات چی نیستم.ولی من که
قصدم ارتباط فرهنگی با تو بود حالا این ارتباط رو چطوری برقرار کنم. با کلمات ؟
تمام این قصه ها رو برای چی گفتم. ارتباط هم دیگه فقط با کلمات نیست. از این
گذشته از اونجایی که هر صدایی یا هر کاری تو بطن خودش یک مورالی داره
همینطوری چرت و پرت که نمیشه سر هم کرد. حالا که اینارو گفتم بذار اینو هم
بگم؛ پیش خودمون بمونه ؛ هر وقت کارای این پسرک محسن نامجو رو میبینم
از خودم میپرسم این دیگه کجا مشغوله؟ این طرفمو نگاه میکنم اون طرفمو
نگاه میکنم تا بتونم تو یک کاتاگوری جاش بدم باز نمی تونم . کارش برام فقط
توهین به مورال ها است. که میدونی چه خط کشی دقیقی این طرف دنیا بر اش
هست.
<این فقط یک مثال بود برای روشن کردن مفهوم تحول بدون توهین یا کثافت
کاری های نا آگا هانه >.
میخواستم با دیپلم زبان ترکی ام از دانشگاه آنکارا و با کمک خواهرک که اون
جاست و پسرش ماشاالله دانشگاه میر ه یک کم ادبیات ترک رو سلاخی کنیم
که خب اونم نشد. خواهرک گفت اینجا هم بـــر باد. اما من کارهای موزیک
قشنگ از ترک ها دیدم.
خب من تصمیم گرفتم بذارم این وب لوگ مثل یک جعبه ایمیل بمونه و برای
دوستام فقط نامه های فدایت شوم بفرستم. چطوره؟ یا شاید مثل ما بقی وب
لوگ نویس ها یک زبان ارتباطی درست کنیم که فقط خودمون اونو میفهمیم
و گور پدر ما بقی دنیا. اونوقت گله گی پس تبادل فرهنگی چی شد نداریما.
پ.ن. من در چرکنویس مرتب مینویسم بعد از انتشار خط ها به هم ریخته.
یک بار ازت پرسیدم گفتی کاریش نمیشه کرد.
مطلب دیگه برو خوب فکر کن وبگو من چطور بالاخره بتونم یک چیز به درد
خور از موزیک گرفته یا فیلم به دستت برسونم. دلم نمیاد تنها تنها کیف کنم.
من فیلم سه میمون نوری جیلان رو دیدم. آه که چی بگم. فقط دلم سوخت برا
شما ها که اون جا سینما چی ها همینطور به هم دیگه جایزه میدن و باورشون
شده که سینماشون شاهکاره. فقط به قول ترکها امااااااااان.........
بیا خونه.......
دلتنگ دلتنگ دلتنگ؛ دلتنگ از اینهمه برهوت و حزن. آقا برگرد خونه.
در انتهای دنیا هم بهانه ای هست برای زندگی؛حالا که نیست؛آدمیزاد که
هست و امیدش و رویاهایش.
نگذار بر تو هم آنچنان رَوَد که بر ما رفت. دلمون بد جوری تنگه آقا.
خانه باید پُر باشد و چراغش روشن. و دلتنگی حرفی است به اندازه
یک زندگی.آقا دلمون ترکید از غصه.برگرد .