شعر درخت گردو بنظر من یکی از قشنگ ترین شعرهای ناظم حکمت است. این
شعر به خیلی از زبانها ترجمه شده. اما فکر می کنم به زبان فارسی ترجمه نشده.
یا حداقل رضا سید حسینی آن را ترجمه نکرده. من این شعر را باصدای خود ناظم
هم گوش داده ام و بنظرم شعر قشنگی آمد. به هر صورت من این شعر را از تُرکی
ترجمه کردم.
درخت گردو
سرم حباب ابرها درون و بیرونم دریا
من یک درخت گردو هستم در پارک گلخانه
گره گره شیار شیار یک گردوی پیر
نه تو متوجه آن میشوی و نه پلیس
من یک درخت گردو هستم درپارک گلخانه
برگهایم مثل ماهی زبد و زرنگ در آب
برگهایم مثل دستمال حریر پاک
گُلم اشکها را از چشمانت پاک کن
برگهایم دستهایم هستند صد هزار دست دارم
با صد هزار دست تو را لمس می کنم استانبول
برگهایم چشمهایم هستند با تعجب به تو نگاه می کنم
با صد هزار چشم تو را نگاه می کنم استانبول
برگهایم مثل صد هزار قلب می تپد می تپد
من یک درخت گردو هستم در پارک گلخانه
نه تو متوجه آن میشوی و نه پلیس
آخی... چه لطیف و قشنگ
همین الان این شعر رو با صدای ناظم شنیدم.این آدرس صفحه اییه ک سه شعرشو گذاشته.خیلی ممنون از این شعر قشنگی ک گداشتی.
http://www.iisg.nl/collections/hikmet/sound.php