کجای کارم من.......
کارایی رو که نمیشه کرد خب نمیشه. کارایی رو که میشه همه شده. من موندم با
این وب لوگ چه کار کنم. هر چی رو که برات فرستادم گفتی باز نمیشه. فیلم نمی
شه موزیک نمیشه عکس و نقاشی نشد. پس من چی کار کنم؟. من حوصله ندار
م بگم که اینجا من یک داکامنت دیدم از Idfa در مورد تاثیر تکنو لوژی و
پیشرفت وسایل ارتباط جمعی برهنر در عصر جدید. و چطور هنر کولاژی شکل
گرفته. این معنیش دموکراتیزه و گلوبالیزه شدن هنر است. نمونه اش همین
ویدئو کلیپ های است که ترکیبی از موزیک تصویر سخنرانی نقاشی و غیره
است. هر چند مورالیسم قضیه سر جاش می مونه. خب حالا این وسط ادبی
ات بطور مستقل تکلیفش چی میشه من هم نمیدونم. ادبیات یا متحول میشه و
یه کاری برای خودش میکنه یا به قول یک فیلمساز خیلی جوان که با هاش
مصاحبه میکردن و می گفت نسل من نسل ادبیات نیست نسل موزیک و تصویره
این ادبیات هم میره تا در درون خودش اون هنر کولاژی رو پیدا کنه.یا اینکه به
این شکل کسل کننده هی دست و پا میزنه تا زنده بمونه.
خلاصه این حرف ها به من ربطی نداره. من ادبیات چی نیستم.ولی من که
قصدم ارتباط فرهنگی با تو بود حالا این ارتباط رو چطوری برقرار کنم. با کلمات ؟
تمام این قصه ها رو برای چی گفتم. ارتباط هم دیگه فقط با کلمات نیست. از این
گذشته از اونجایی که هر صدایی یا هر کاری تو بطن خودش یک مورالی داره
همینطوری چرت و پرت که نمیشه سر هم کرد. حالا که اینارو گفتم بذار اینو هم
بگم؛ پیش خودمون بمونه ؛ هر وقت کارای این پسرک محسن نامجو رو میبینم
از خودم میپرسم این دیگه کجا مشغوله؟ این طرفمو نگاه میکنم اون طرفمو
نگاه میکنم تا بتونم تو یک کاتاگوری جاش بدم باز نمی تونم . کارش برام فقط
توهین به مورال ها است. که میدونی چه خط کشی دقیقی این طرف دنیا بر اش
هست.
<این فقط یک مثال بود برای روشن کردن مفهوم تحول بدون توهین یا کثافت
کاری های نا آگا هانه >.
میخواستم با دیپلم زبان ترکی ام از دانشگاه آنکارا و با کمک خواهرک که اون
جاست و پسرش ماشاالله دانشگاه میر ه یک کم ادبیات ترک رو سلاخی کنیم
که خب اونم نشد. خواهرک گفت اینجا هم بـــر باد. اما من کارهای موزیک
قشنگ از ترک ها دیدم.
خب من تصمیم گرفتم بذارم این وب لوگ مثل یک جعبه ایمیل بمونه و برای
دوستام فقط نامه های فدایت شوم بفرستم. چطوره؟ یا شاید مثل ما بقی وب
لوگ نویس ها یک زبان ارتباطی درست کنیم که فقط خودمون اونو میفهمیم
و گور پدر ما بقی دنیا. اونوقت گله گی پس تبادل فرهنگی چی شد نداریما.
پ.ن. من در چرکنویس مرتب مینویسم بعد از انتشار خط ها به هم ریخته.
یک بار ازت پرسیدم گفتی کاریش نمیشه کرد.
مطلب دیگه برو خوب فکر کن وبگو من چطور بالاخره بتونم یک چیز به درد
خور از موزیک گرفته یا فیلم به دستت برسونم. دلم نمیاد تنها تنها کیف کنم.
من فیلم سه میمون نوری جیلان رو دیدم. آه که چی بگم. فقط دلم سوخت برا
شما ها که اون جا سینما چی ها همینطور به هم دیگه جایزه میدن و باورشون
شده که سینماشون شاهکاره. فقط به قول ترکها امااااااااان.........