بــــرای ســـار.........جو.................ناز...................م 

 

   وقتیکه جلوم نشستی انگاری که سایه خواهرک جلوم نشسته . بد جوری 

    دلتنگش بودم. همیشه هستم. قدیمها بدتر بودم. صدات عین اون بود . فقط 

    صدا نبود. ناز بود حجب بود تردی بود نازکی بود مهربونی بود. ویه دختر بود. 

    اگه به من بگن یه دختر   قیافه تو میاد جلو چشمم. 

    لحن ات مثه اون بود و لابد قلبت هم.چه میدونم . چون منم یهو حرفهایی رو زدم 

    که فقط به اون میزنم. 

    حالا میگی دلت گرفته. و من دلم هُری میریزه. میگی چیزی نیست و باز من  

    دلم هُری میریزه. انگاری صدای اونه. میگی نه همینجوری. همینجوری مثه 

    این می مونه که رویاهای دورم رو گم کردم. 

    ببین! رویاهات گم نشده. هیچی گم نشده. مال خواهرک هم گم نشده مال 

    منم گم نشده. اگه گم شده بود که من نمی تونستم تو رو پیدا کنم. من تو 

    رو از رویاهات شناختم. مگه اون رویاها  به این آسونی گم شدنی ان.اگه 

    گم شده بودن که ما دیگه برا هم اینقدر دلتنگ نمی شدیم .اونا هیچ جا 

    نمی رن. من اینو میدونم. من اینو اون موقع تو صدات شنیدم. و اونقدر 

    واضح که تو صدای خواهرک هم اونو می شنوم. 

    برو بخواب و تو رختخواب با خودت این شعر رو زمزمه کن: 

    من پری کوچک غمگینی را میشناسم که دلش را در نی لبک چوبینی می 

    نوازد آرام آرام 

    پری غمگین کوچکی که شب از یک بوسه می میرد وصبح با یک بوسه بیدار 

    میشود 

  

     

  

نظرات 1 + ارسال نظر
سارها چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:14 ب.ظ

بهار جون

خیلی قشنگ بود. خیلی ممنون...
نمی دونین چه شاد شدم و قلبم چقدر گرم شد. اون ترکیب سار... جو...ناز فوق العاده بود و کل متنُ خیلی خیلی زیبا و تٌرد بود (از واژه خودتون استفاده کردم..).
اون شعر فروغ رو هم که نوشتین چند وقت بود از یادم رفته بود. حتما می خونم و می دونم که آرومم می کنه..
تنها صداست که می ماند...

می بوسمتون
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد