حتی یک وبلاگ خوان درست و حسابی هم نیستم چه برسد به وبلاگ نویس. اینکه این وبلاگ چطور روبراه شد پای دوستان نازنینم در تهران. بهر صورت اگر حوصله ای بود و فرصتی مینویسم 

و اگر نه ؛ کرکره ها پایین و کافه تعطیل.  

 

فعلا که با همین دو سه خط خفه خون گرفتم . حروف فارسی را به زحمت پیدا میکنم و اشارات را 

که هیچ نپرسید خصوصا این ویرگول لعنتی . انگاری که اصلا نیست. کسری ها و اشتباهات را به 

بزرگی خودتان ببخشید. 

 

 اولین یادداشت را میخواهم با نوشته سارها شروع کنم. آن نازنین دخترک زیبا که با کمک او  

 وبلاگ راه افتاد. و شعر را برای یک دوست بسیار بسیار عزیز که خودش نمیداند چقدر من از 

 نوشته ها ونقدهایش کیف میکنم میگذارم.

نظرات 1 + ارسال نظر
سارها دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 ق.ظ

:)
افتتاح کافه مبارکه!
برای ویرگول shift رو پایین نگه دارین و T رو بزنین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد